جدول جو
جدول جو

معنی عبدالله مسعود - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالله مسعود
(عَ دُلْ لاه یِ)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 56000 گزی شمال باخترآوج و 48000گزی راه عمومی، ناحیه ای است واقع در کوهپایه، سردسیر و 321 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصولات آن غلات، نخود و عسل است و شغل اهالی زراعت است، صنایع دستی قالی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بلیانی بن ضیاءالدین مسعود بلیانی کازرونی فارسی. از اولاد شیخ ابوعلی دقاق است. به سال 673 هجری قمری درگذشت. از اشعار اوست:
تا حق بدو چشم سر نبینم هرگز
از پای طلب می ننشینم هرگز
گویند که حق به چشم سر نتوان دید
آن ایشانند و من چنینم هرگز.
(مجمعالفصحاء ج 1 ص 338)
لغت نامه دهخدا
ابن معن بن عبدالرحمن بن مسعود قاضی، مشهور به مسعودی و مکنی به ابوعبدالله. از علماء و فقیهان حنفی است که در کوفه به منصب قضا رسید. وی به سال 175 هجری قمری در رأس عین وفات یافت. ولی شیخ ابن حجر در کتاب التقریب پس از معرفی وی به شرحی که گذشت گوید: در رجال الصادق از او چنین یاد کرده است: قاسم بن عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود. و این یا سهو است و یا اینکه ابن حجر نام پدر را حذف کرده و به جد نسبت داده است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- کتاب النوادر. 2- غریب المصنف. (روضات الجنات ج 2 ص 372) (تهذیب التهذیب ج 7 ص 338) (ارشاد الاریب ج 6 ص 199، 202) (الفوائد البهیه ص 154) (بغیه الوعاه ص 381) (الجواهر المضیه ج 1 ص 42) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 21 و معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 199- 202) (ابن الندیم ص 103)
لغت نامه دهخدا